بخورمت كه اينقده شيطون و بلا شدي مامان
سلام عشقم ...
مي دوني چند وقته كه خيلي خيلي بلا شدي شيطون و ناقلا شدي
مي گي شيطون نبودم ؟؟؟؟؟ حالا واست مي گم كه يادت بمونه چقده فضولي تلدي ما لو اذيت تلدي نازنازي مامان بابا !!!!
چند وقته از دست تو وروجك نه مي تونيم تلويزيون تماشا كنيم نه مي تونيم سشوار كنيم مدام داري همه چيزو از برق مي كشي !!! راه مي ري تلويزيون و كامپيوتر رو خاموش مي كني ( طفلي بابا احسان اينقد تي وي رو برده بالا كه داره مي رسه به سقف ديگه!!!!!!!) تلفنو راه به راه از برق مي كشي هركس زنگ مي زنه پيدامون نمي كنه نمي دونم چرا به سيم برق آلرژي داري و همه چيزو بايد از برق دربياري؟!!!
منم كه از شدت علاقه ي تو به لوازم آرايش جرأت آرايش كردن ندارم ديگه گوگول ! تمام لوازم آرايشمو خورد و خمير كردي يكي از روژامو مالوندي به مبلا و لوازم آرايشاي نويي كه تازه خريده بودم و ادكلن هديه ي بابا رو نونو زدي خورد كردي! نمي دونم چرا به جاي عصباني شدن خندم مي گيره به كارات !!!! ( خودمونيما خيلي خوشم مياد از اينكه تمام لوازم آرايش رو مي شناسي اينقد ناز اداي منو در مياري و برس رژ گونه رو با ادا مي زني به صورتت كه مي خوام بخورمت عزيزم)
توي ماشين مي خواي به جاي بابايي رانندگي كني و نمي ذاري بابايي سوئيچ دستش باشه هرچي كليد و سوئيچ داريم دست جنابعالين
توي خيابون خودت مي خواي راه بري و هر طرفي كه دوست داري مي ري و اگه بچه مچه اي هم ببيني مي ايستي پيشش و دوست مي شين و ديگه حاضر نيستي دل بكني راه رفتنو بگو ما شرق می ریم U غرب
وقتی می خوایم غذا بخوریم تو اصلاً امکان نداره روی صندلی بشینی عشقم ! جات فقط روی میزه و تا من و بابا غذامونو بخوریم تو همه چیزو قاطی کردی و خودتم داغون کردی و finish!!!!!!!!! تازه اینو بگم که تا یه لحظه چشم ازت بر داریم رفتی روی صندلی و از روی صندلی رفتی روی Open آشپزخونه و
خوب کوچول موچولوی من دیدی حالا!!!!!!!؟
( چرا این شکلی شدی آرین جونم؟)
همه ی کارهات همه ی حرفات همه ی ناز و اداهات واسه من و بابایی خواستنی و دوست داشتنیه واسه ی همین می نویسم که هرگز از یاد نبرم چقدر خوردنی بودی عشقم بايد بدوني كه تو همه ي زندگي من و بابايي هستي بي اندازه دوستت داريم آرین عزیزمون همه ي كارهاتو دوست داريم مي دونيم اين روزها تكرار نشدنيه و قدر اين لحظات شيرين رو مي دونيم