تصميم بچه دار شدن و آرین زیباترین هدیه خدا
عشق من و بابايي، ما يك سال و نيم بعد از ازدواجمون، زمانيكه دفاعيه فوق ليسانسم تمام شده بود و توي كارم هم جا افتاده بودم خيلي دوست داشتيم يه ني ني داشته باشم و خدا هم لطف بي پايانشو شامل حالمون كرد و نذاشت زياد منتظر بشيم، يك ماه بعد از اينكه من و بابا احسان تصميم به بچه دار شدن گرفتيم خدا تو رو به ما داد و بي نهايت خوشحالمون كرد نفسم
با اينكه خداوند واقعاً به من لطف داشت كه پدر مادر بي نظير و همسر مهربون و دلسوزي به من داد و اجازه داد توي يه خانواده خوب و سالم زندگي كنم ، همچنين موفقيت هايي كه در نتيجه ي تلاش خودم و لطف خداوند توي ابعاد مهم زندگي بدست آوردم، اين ها همه و همه گوشه اي از لطف پروردگار به من بود اگر انسان تلاش كنه و توي دلشم فقط خوبي و خيرخواهي ديگران باشه بدون شك خداي مهربون درهاي رحمت رو به روش باز مي كنه و آدم رو تنها نمي ذاره فرشته ي كوچولوي من
با وجود تمام اين لحظات خوب، لحظه اي كه من و بابايي متوجه شديم كه ني ني داريم بهترين و دل چسب ترين لحظه ي زندگيمون بود و هر دومون اشك شوق ريختيم و خدا رو شكر كرديم و اينجوري شد كه وجود تو شد شيرين ترين و بهترين اتفاق زندگي ما نفسم
همون روزي كه متوجه شديم بچه دار شديم شب كه خوابيدم خواب ديدم يه پسر ناز مثل ماه دارم مدام ورج و وورجه مي كرد و بالا و پايين مي پريد ومنو مامان صدا مي كرد حدوداي 5-6 سال داشت و من هم يه حس عجيبي بهش داشتم وحشتناك عاشقش بودم از اون لحظه مطمئن بودم كه پسر بچه خشگل شيطوني كه توي خواب ديدم همين بچه ايه كه توي شكممه و يه لحظه به پسر بودنت شك نكردم و اين بود كه روياي داشتن تو به واقعيت پيوست دلبندم
خداوند مهربان بابت همه نعمت هايي كه به ما دادي سپاسگزارم و خيلي خيلي دوستت دارم